نازنین زهرانازنین زهرا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

شیطونی های نازنین زهرا

اولین مروارید دخترم

  نی نی گلم ماشالله دیگه خانم شدی بزرگ شدی سلام سلام صدتا سلام مامانی قربونت بره یه خبر خووووووب بالاخره دخترم دندون در آوردی چقدر خوشحالم نی نی گولو من  در نه ماه و شش روزگی دندون در آوردی و از چند روز پیش بهونه گیر و کسل و صد البته بد غذا شده بودی امروز دو تایی رفتیم آب بازی و کلی شنا کردیم و حدود یک ساعت بازی کردیم و بعد اومدیم به شما به به دادم و بعد آب بهت دادم که احساس کردم یه چیزی به لیوان میخوره و صدا چکه میده نگاه کردم دیدم سر دندون کوچولوت از بین لثه ات پیداست و اومده بیرون و پوست لثت رو نازک کرده چقدر خوشحال شدم یعنی همه مامانها این موقع اینقدر خوشحال میشند نمی دونم من که کلی ذوق زدم و تندی به بابا...
17 خرداد 1390

نازگل و کامپیوتر

  نازنین مامانی دوباره سلام جیگملی شما از نی نی هات به کارتون کلودی علاقه زیادی داشتی و الانم به کی برد و کارتون به صورت همزمان علاقه داری ما پیانو هم برات خریدیم ولی همچنان کی برد دوست داری برا همین کی برد قدیمی بابا رو دادیم به شما واینجا هم داری با کامپوتر کار میکنی فدات بشم الهییییییییی           گنجشک مامان     ...
17 خرداد 1390

اولین تایپ دردونه

    ذرذ               لاااااااااااااااااادا د و.ائل٣ ٥.٠١١١١٤٥٢٠١١     |     تا حالا مطلب به این قشنگی ندیده بودم آخه دخملم نوشته با دستهای قشنگش برا مامانی تایپ کرده مامان قربون دستهاش بره الهی تا کامپیوتر رو ریشه کن نکرده بریم به به بخوره   ...
17 خرداد 1390

نخودچی

نخودچی مامان عشقم منی دوست دارم ولی ماشالله خیلی شیطون بلا شدی مامانی انرژِیم تموم شده الان بابایی بین دو پاش اسیرت کرده تا بگی  بابا ولی توی چشم سفید نمی گی نخودچی مامان از بس دنبالت دویدم خسته شدم کم آوردم چقدر ماشالله شیطونی میرم تو آشپزخونه میبینم یه صدایی از زیر میز میاد میبینم تو زیر میزی میرم دستهام رو بشورم میبینم به در آویزون شدی  تلفن میزنم سیم تلفن رو میکشی جارو برقی میکشم میشینی رو جارو امروز چند ثانیه تنها گذاشتمت برم حیاط و بیام اومدم دیدم اومدی سطل آشغال کنار میز خیاطی مامان رو واژگون کردی و داری با پوست کیم بازی می کنی الانم از دست بابایی فرار کردی اومدی زیر صندلی من فنچک از ساعت ٨ تا الان که ١٢ هس...
17 خرداد 1390

نی نی ددری

  سلام سلام به عروسک خوشگلم خانم خانما خوش گذشت ددر خوشت اومد امروز نازگلی با مامانی و بابایی رفت ددر اول رفتیم با ماشین بچرخیم که فیل مامانی یاد هندستون کرد و گفت بریم دانشگاه مامانی و مامان یاد خاطراتش بیافته که دیدیم  نزدیک دانشگاه یه بوستان خوشمل درست شده و رفتیم اونجا و بابایی برامون رانی و چاکلز خرید و شما توپ بازی کردی و  بیسکوییت خوردی و البته به پفکم ناخونک زدی که نباید میزدی فنچک بعد رفتیم و با مامانی تاب سواری کردی و بعد سرسره بازی بعدش کمی سوپ خوردی و بعد بابایی و مامانی باهم بردیمت سرسره بابایی از بالا لیزت میداد و مامانی میگرفتت بعد یکی دوساعت بودیم و شما خسته شدی و اومدیم بریم شام بخوریم که شما ...
16 خرداد 1390

طلا خانم

سلام دختر نازم امروز آخرین روز تعطیلات بابایی هست شما هم الان خوابیدی بابایی داره جدول حل میکنه مامانی هم پای کامپیوتره  قراره امروز بریم ددر شام هم توی همون ددر بخوریم جیگمل بلای مامان الان خوب و حسابی لالا کن که بعد از ظهر بد اخلاق نباشی خانم خوشگله قربونت برم امروز دوبار بد جور افتادی زمین یه بار رو نیم پله آشپزخونه موقع بالا اومدن یه بارم بابایی داشت تابت رو وصل میکرد که از وسط آشپزخونه دوون دوون اومدی بری پیش تابت که نیم پله رو ندیدی و با دنده هات محکم خوردی رو پله و بعد سرت خورد به دمپایی مامانی و مصدوم شدی  الهی بمیرم چه مظلوم گریه میکردی و تا تابت رو دیدی ساکت شدی و گریه یادت رفت مامان قربونت بره الهی برات صدقه گذاشتم کنار ...
15 خرداد 1390

حرم رفتن نی نی گل

هفته قبل نازگل رفت حرم حضرت معصومه زیارت دخمل گلم بجا مامانی دعا کردی قربون دل پاکت برم یه عالمه بوس برا گلناز مامانی  بعدش هم با بابایی و مامانی رفت گردش  وبعد رفت جمکران ولی چون خسته شده بودی جلو در ورودی یه سلام دادیم و اومدیم خونه تا بعدا بریم ایشالله ...
15 خرداد 1390

نی نی گلم ماشالله

سلامممممممممم سلام دخمل مخمل دوست داشتنی من این روزا که دوربین نداریم (دوربین خونه عمه است )خیلی چیزی هم برای نوشتن نیست امشب رم دوربین رو به کامپیوتر وصلیدم تا چندتا از عکسها و کارهای هفته قبلت رو برات بنویسم خوب شیطون بلا جدیدن به خونه سازی علاقه نشون میدی و با بابایی برا مامانی خونه میسازید     بعدش این بازی فکری حلقه حلقه ای رو وقتی حلقه هاش رو میذارم روهم تو تندی یکی یکی حلقه ها رو بر میداری پرت میکنی و شروع میکنی به ادامه کارت فینگیلی قربونت برم اصلا هم به روت نمی آری داری شیطونی میکنی   ...
15 خرداد 1390